از آب ها به بعد:
روزی که دانش لب آب زندگی میکرد
انسان در تنبلی لطیفِ یک مَرتع
با فلسفههای لاجوردی خوش بود
در سمتِ پرنده فکر میکرد
با نبضِ درخت، نَبضِ او میزد
مغلوبِ شرایط شقایق بود
مفهومِ درشتِ شط، در قعرِ کلامِ او تلاطم داشت
انسان در متن عناصر میخوابید
نزدیک طلوعِ ترس بیدار میشد
اما گاهی آوازِ غریبِ رشد، در مَفصلِ تُردِ لذت میپیچید
زانوی عروج خاکی میشد
آن وقت، انگشت تکامل
در هندسهی دقیقِ اندوه، تنها میماند.
**
«آب» و متعلقاتِ آن(رود، جوی، دریا، اقیانوس، شط، فواره و...)، شاید کلیدی ترین واژهی سپهری در همهی شعرهایش باشد. به صراحت گفت:
شاعران وارثِ آب و خِرَد و روشنیاند.
«آب» درشعرسپهری، به صفای کودکی و آغاز زندگی بشری مربوط است. همانگونه که کودکی، سرشارترین و ناب ترین و صادقانه و صمیمیترین بخشِ زندگی آدمی است، دورانِ«اسطوره» نیز برای انسان به طورکُلّی چنین وضعیتی دارد. پس «روزی که دانش لبِ آب زندگی میکرد» یعنی هنگامی که دانشِ بشری بسیار ساده و ابتدایی بود؛ زمانی که انسان در دوران اساطیری میزیست، چنین وضعیتی حاکم بود. «تنبلی لطیفِ یک مَرتع» نشانِ زندگانی نخستین است که آدمی هنوز به دورهی «کار» و«کشاورزی» و«صنعت» وارد نشدهاست. بیکاری، و زیستن درمراتع، تنبلی لطیفی به همراه دارد. «فلسفههای لاجوردی» اشاره به تفکراسطورهای دارد که ازنگاه به آسمانِ لاجوردی، حاصل میشود و همه چیز را به آسمان نسبت میدهد. باران و برف و تگرگ و رعد و برق، هریک نشانِ خدایی است که کارِ ادارهی بخشی ازجهان را برعهده دارد. انسانِ نخستین،درسمتِ پرنده فکرمیکند و به سوی آسمان نظردارد. با طبیعت همگام است. سادگی و روانی آب، درکلامش جاری است و عمیقاً صادقانه و زلال میاندیشد. درمتنِ عناصر میخوابد؛ یعنی میانِ خود و طبیعت، هیچ احساس جدایی نمیکند. روز(نزدیکِ طلوع ترس) بیدارمیشد. روز خطرحملهی حیوانات هست. غرق شدن و گرسنگی، خود را نشان میدهد.
کمکم، رُشد و تکامل و بروزِ تفکر، درمَفصلِ تُردِ لذت میپیچد و آدمی را از خوشیهای ابتدایی محروم میکند. دیگر نمیتوان به سادگی، همچون پرندهای، عُروج نماید و خود را به آسمان پیوند بزند. کار و خانه سازی و کارهای زمینی، زانویِ عُروج و صعود به تفکراتِ آسمانی را خاکی میکند. هندسهی خانهها و محدودیتهای آن، که با انگشتِ تکامل رسم شدهاست، به اندوه و تگنای زندگی میانجامد. انسان به مرحلهی «از آبها به بعد» رسیدهاست.
اندیشههای «ژانژاک روسو» فیلسوف قرن هیجدهم و دفاعش از طبیعت دراین شعر آشکاراست. سپهری از تمدن و صنعت و اصطکاک فلزات، دلِ خوشی نداشت.
سلامان و ابسال...
ما را در سایت سلامان و ابسال دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ahmadezatiparvar بازدید : 189 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 0:12